روستای زرگر کجاست؟
با اختلاف زیاد باید تا به الان لقب عجیب ترین روستای ایران را به روستای زرگر داد. اما باید بگوییم که جاذبه ی اصلی این روستا طبیعت و زیباییش نیست بلکه زبان مادری آن هاست. روزنامه شهروند – شیده لالمی: مثل اینکه زر پاشیده باشند روی خاک، زمینهای کنار جاده طلایی است. فرقی نمیکند از کدام طرف نگاه کنی. راهی که به روستا میرود، یک جاده باریک است و در حاشیهاش گندمزارهای فراخ. گندمها زیر آفتاب ظهر مثل طلا میدرخشند و نسیمی که پیوسته و آرام میوزد، پریشانشان میکند.
«زرگر» نام روستای کوچکی است پس از آبیک؛ در جادهای که از تهران به قزوین میرود در ۱۰۰ کیلومتری غرب تهران قرار دارد. همانجا که روی یک تابلوی رنگ پریده آبی نامش را نوشتهاند. روی همین تابلو کلمه دیگری هست که تمام راز این روستا در آن ریخته است: «زبان محلی: رومانو» اهالی روستای زرگر از وقتی که یادشان میآید، به جز زبان فارسی یک زبان دیگر هم داشتهاند. زبانی که زبان مادری آنهاست؛ به آن میگویند «رومانو». مردمان روستای زرگر؛ هم ایرانیاند هم اروپایی، هم فارسی میدانند هم ترکی؛ صورتشان هم شبیه آریاییهاست، هم شبیه گلادیاتورها و وایکینگها، قدشان بلند است و مهربانیشان همچون محبت مردم ایل به مهمانها. مسلمان شیعهاند، کارشان دامداری و کشاورزی.
اهالی روستای زرگر به جز زبان فارسی، زبان دیگری نیز دارند. زبان رومانو! آن ها به به زبان لاتین می نویسند و به رومانو که ما آن را به زرگری می شناسیم، صحبت می کنند. مردمان این روستا دقیقا نمی دانند از کی ساکن آن شده اند و اصلا چرا زبان آن ها متفاوت است. اهالی این روستا هم شبیه ایرانی ها هستند و هم اروپایی ها. رومانوها حتی آنها که تشکیلات منظمی دارند، آوارهاند. این مردم معلوم نیست که از چه سرزمینی آمدهاند و چه اتفاقی افتاد که در جهان پراکنده شدند. آنها گاه خودشان را مردمانی از کشور رومانی میدانند و گاه از یونان و گاه زبان رومانو را ملاک قرار میدهند تا بگویند ریشه در کشور ایتالیا دارند. معتقدان به این روایت میگویند که در جنگ ایران و روم، ۲۰۰ نفر از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند، اما چون اندامهای ورزیده و قوی داشتند مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین ساکن شدند.
آن ها هم به زبان و خط فارسی واقف هستند و هم به ترکی قزوینی و هم رومانیایی! از لحاظ ساختار قیافه نیز شبیه همه ی ما هستند. اصولا مردمانی قد بلند و هیکلی هستند. مسلمان و شیعه هستند و شغل قالبشان، دامداری و کشاورزی است. در واقع اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگویم، مردمانی عادی با سبک زندگی کاملا سنتی ایرانی هستند. اما آن قدرها هم که فکر می کنید مردم این روستا ساده و معمولی نیستند. مردم روستای زرگر زبان مادری دارند به نام رومانو که ما آن را به نام زرگری می شناسیم. زرگری که ما می شناسیم نه، بلکه زبانی مختص به روستای خودشان.
مردمان روستای زرگر خودشان هم دقیقا نمی دانند که متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که سر از ایران در آوردند. قدیمی های روستا که تا به الان زنده اند می گویند که که در زمان جوانی خود، پیرمردی در روستای زرگر زندگی می کرده است که تمام حساب و کتاب های خود و کارهای نوشتاریش را به زبان روسی انجام می داده است. می گویند که این مرد آخرین نفری بوده است که در این روستا روسی می نوشته و می دانسته اما، بعد از مرگ او نوشتن به زبان روسی دیگر در این روستا از بین رفت و بعد از آن در بین این مردم تنها زبان رومانیایی باب شد و مردم هم به لاتین نوشتند. زمانی این مردم معروف شدند که چندی از مردمان این منطقه که تحصیلکرده و اهل زرگر بودند، چند لغت به زبان رومانو را در فضای اینترنت منتشر کردند و از تمامی مردم دنیا که این پیامرا می دیدند، خواستند که اگر این لغات را می شناسند به ایران بیایند.
پس از انتشار این پیام، چند ماه بعد ۳ مسافر از کشورهای فرانسه و انگلیس به روستای زرگر آمدند و در حالی که بسیار خوشحال بودند از این که هم زبان های خود را در ایران پیدا کرده اند بسیار هم متعجب بودند که چرا تا به حال ان ها را نیافته اند. در واقع زرگرها متوجه شدند که آن ها از اقوام اروپایی هستند که در سراسر جهان و مخصوصا در قاره ی اروپا پخش شده اند. زرگری ها می گویند که این ۳ نفر که به روستایشان آمدند از افراد صاحب منصبی بوده و بسیار هم خوشحال بودند اما تعجب می کردند از اینکه زرگرهای ایران، زبان رومانو را با زبان فارسی و ترکی بسیار زیاد آمیخته اند و اصالت زبان را به آن شکل که در اروپا تلفظ می شود از بین برده اند.
مسافرانی از هند
اینکه ساکنان روستای زرگر از کجا آمدهاند بیش از آنکه روایتهای مستند و قطعی داشته باشد، آمیخته به قصهها و شاید افسانههایی شده که شماری از پژوهشگران و افراد مطلع روستا که درباره پیشینه تاریخی روستای زرگر مطالعاتی داشتهاند، همه آنها را رد میکنند.
بعضی از این روایتها سابقه رومانوها در ایران را تا چندهزارسال پیش عقب میبرد و نیاکان آنها را رومیهایی که زمانی در جنگها به ایران آمده و ماندگار شدهاند، معرفی میکند و برخی دیگر هم ساکنان روستای زرگر را از نسل رومیهایی دانسته که در زمان حمله اسکندر وارد خاک ایران و بعدها اینجا ماندگار شدند. روایت دیگری که درباره این روستا نوشتهاند اینکه در جنگ ایران و روم، شماری از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند اما بعدها مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین یعنی همین روستای فعلی زرگر ساکن شدند اما این روایتها چقدر به واقعیت نزدیک است؟
همایون زرگر، پژوهشگر و از چهرههای فعال فرهنگی همین روستا سالهاست درباره زبان رومانو تحقیق میکند. او میگوید که بخش عمدهای از آنچه درباره تاریخ روستای زرگر و زبان رومانو در رسانهها منتشر شده، واقعیت تاریخی ندارد.
زرگر به زبان رومانو شعر می گوید و درباره این زبان کتابی چند جلدی را در دست اتمام دارد: «من روی زبان رومانو کار کردم و از نظر تاریخی مطالعات زیادی درباره تاریخچه روستا انجام ندادهام اما پژوهشگرانی بودند که در این زمینه مطالعاتی را انجام داده بودند و چندسال پیش یافتههای آنها را دیدم. مستندترین روایت تاریخی از رومانوها این است که آنها مهاجرانی از هند و منطقه کشمیر بودند که در دوره ساسانیان به دلایلی از موطنشان مهاجرت میکنند. علت حرکت آنها از نظر تاریخی مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه ایل بزرگی بودند و تعدادی از آنها در مسیر مهاجرت به ایران میآیند و دسته دیگری به اروپا می روند. اسنادی نشان میدهد آنها پس از ورود به ایران در به قدرت رسیدن ساسانیان در ایران نقش داشتند و بعدها هم در دربار ساسانی نفوذ پیدا کردند. در صحبتهایی که با استادان تاریخ دانشگاه تهران داشتم آنها هم این نکته را رد نکردند که ایل روملوها که در قدرت گرفتن ساسانیان در ایران موثر بودند، میتواند همان ایلی باشد که از هند به ایران آمده بود.»
به گفته همایون زرگر، روماهایی که در دوران ساسانی وارد ایران شده بودند، بعدها به دلیل سبک زندگیشان و اینکه یکجانشین نبودند، به نقاط دیگری از جهان مهاجرت کردند اما شواهدی هست که نشان میدهد گروهی دیگری از روماها در دوران صفویه دوباره وارد ایران و در ناحیه کنونی روستای زرگر ساکن شده و از همین جا به چند نقطه در ایران مهاجرت کردهاند: «مرکز اصلی اقامت روماها در ایران همین روستای زرگر بوده و تعدادی از آنها بعدها به مناطق دیگری در کشور مهاجرت کردهاند. در اردبیل ٣ ده هست که تعدادی از رومانو زبانها آنجا ساکن شده بودند، البته طبق آخرین اطلاعاتی که دارم ساکنان این دهها درحال حاضر به کلی زبان رومانو را فراموش کردهاند و ترکی صحبت میکنند.» بخش دیگری از رومانو زبانهای ساکن ایران در روستای قشلاق زرگرها در شهریار ساکناند اما مستنداتی هست که گروهی از آنها هم به استان فارس و منطقهای در خوزستان مهاجرت کرده بودند: «در سال ٧٠ در سفری به فارس پیرزنی را دیدم که به طور پراکنده در صحبتهایش از کلمات زبان رومانو استفاده میکرد و آنجا بود که متوجه شدم در میان گروهی از عشایر هنوز این زبان رایج است اما چون آن گروه در کوچ بودند نتوانستم آنها را پیدا کنم.» اینها را همایون زرگر میگوید.
او در مطالعاتی که روی زبان رومانو داشته، یافتههایی به دست آورده که نشان میدهد این زبان در مقطعی تحت تأثیر زبان ترکی رایج در میان ترکهای شاهسون قرار داشته و به همین دلیل تعدادی از کلمات شاهسون وارد زبان رومانو شده است. همین شواهد در کنار دیگر مستنداتی، شاهدی است دال بر این موضوع که روماهایی که اکنون در منطقه آبیک قزوین زندگی می کنند، درواقع بازماندگانی از همان گروهی هستند که در دوران صفویه وارد ایران شدهاند. در دایرهالمعارف شهرستان شهریار، احمد فرجی در مقالهای به این موضوع اشاره کرده که «زرگرها با استقرار در روم شرقی که ترکیه کنونی است، بهعنوان نیروی قزلباش به ایران پیوستند. بعضیها بر این باورند که زرگرها ۶۰۰سال پیش، از سمت آناتولی به دلیل ییلاق و قشلاق به ایران آمدند و در دوره صفویه در این مناطق مستقر شدند و تاکنون توانستهاند زبان زرگری را که به نوعی رومی نامیده میشود، حفظ کنند.»روستای زرگر در قزوین و همچنین روستای قشلاق بالا در شهریار تنها نقاطی در ایران هستند که زبان رومانو در زندگی روزمره مردم آنها هنوز جاری است و با کمترین تغییرات باقی مانده است. در برخی منابع به این موضوع اشاره شده که زبان زرگری در روستایی به نام وسمق هم رایج بوده اما پیگیریهای «شهروند» نشان میدهد، ساکنان این روستا هم حالا این زبان را تقریبا از دست دادهاند.
آنطور که همایون زرگر، پژوهشگر و متخصص در زمینه زبان زرگری می گوید، این زبان در دهههای گذشته به دلیل آمیخته شدن با زبان فارسی و به ویژه زبان ترکی تغییراتی کرده و بخشی از کلمات اصیل آن فراموش یا از دایره واژگانی این زبان حذف شدهاند: «رومانو زبانها در منطقهای مثل اردبیل یا همین منطقه قزوین چون در محاصره زبانهای دیگر ازجمله ترک زبانها بودهاند، زبانشان تحت تاثیر قرار گرفته است. در زبان رومانویی که الان رایج است، کلمات ترکی زیاد است، البته من تلاش کردهام با جمع آوری کلمات و افعال اصیل مانع از فراموش شدن آنها شوم اما به هرحال این زبان هم تحتتاثیر شرایط جدید و به ویژه تلویزیون درحال تغییر است و باید برای آن کاری کرد.» زبان رومانو در روستای زرگر اگرچه بین مردم همچنان جاری است و خیلی از زرگریها تلاش میکنند تا این زبان را از کودکی به بچههایشان بیاموزند اما کم نیستند بچههای نسل جدیدتر که به این زبان صحبت نمیکنند.
مهدی یکی از آنهاست، پسری ٣٨ساله که میگوید زبان رومانو را می فهمد اما نمیتواند به این زبان صحبت کند: «در خانه ما به زبان فارسی صحبت می کنند، ما هم از بچگی این زبان را یاد نگرفتیم، البته متوجه میشوم که چه میگویند اما خودم نمیتوانم جمله بندی و صحبت کنم.» آنطور که محمد میگوید بسیاری از خانوادهها در روستای زرگر با بچههایشان به زبان رومانو حرف نمیزنند. این فاصله گرفتن از زبان مادری و جایگزینی تدریجی زبان فارسی در خانههای روستای زرگر درباره بچههای دهههای ٧٠ و ٨٠ جدیتر هم هست. از سوی دیگر، ازدواج با افرادی که بومی روستا نیستند و همچنین مهاجرتها هم تاثیرگذار بوده است؛ بماند که در این میان و در نابودی زبانهای محلی، تلویزیون هم نقش تعیین کنندهای دارد. در عین حال به اعتقاد محلیها بخشی از تغییرات زبان رومانو تحت تاثیر افرادی است که از شهرهای دیگر به روستا میآیند. آنها مدتی پس از سکونت در این روستا، زبان رومانو را یاد میگیرند اما چون نمیتوانند با ادبیات اصیل آن را صحبت کنند، خودشان در آن تغییراتی میدهند.
در میان زرگریها البته خانوادهها و افرادی هم هستند که نگران فراموش شدن این زبان محلیاند و با بچههایشان از همان وقتی که به دنیا می آیند، به زبان رومانو صحبت میکنند، با این امید که این زبان که زبان کاملی هست و دستور زبان خاص خود را دارد، باقی بماند.
به گفته همایون زرگر، زبان رومانویی که در ایران تلفظ می شود، با زبانی که در میان رومانوهای پراکنده در جهان تلفظ میشود، تفاوتهایی دارد. درواقع این زبان در هر منطقهای به نوعی تحت تاثیر زبانهای رایج در آن منطقه قرار گرفته است.
به گفته او بیشتر تعداد روماها در منطقهای در اسپانیا ساکناند و سایر آنها در کشورهای مختلف پراکنده هستند. نکته جالب درباره رومانو زبانها این است که آنها در جست و جوی افراد همزبان خود هستند. چندسال پیش بود که بعضی از جوانان روستای زرگر پیامی را به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و گفتند ما در این نقطه از ایران به این زبان صحبت می کنیم و از افرادی که این زبان را میفهمند خواستند تا با آنها تماس بگیرند. بعد از انتشار این پیام بود که سه نفر روما یک کانادایی، یک انگلیسی و یک فرانسوی به ایران آمدند. گفتند که سالها پیش یکبار در سفری به ایران آمده بودند تا بازمانده روماها را پیدا کنند و به دنبال آنها تا فارس و خوزستان رفته بودند اما مقر اصلی روماها یعنی همین روستای زرگر را پیدا نکرده بودند.
رومانو زبانهای پراکنده در جهان اگرچه هر کدام در کشوری ساکناند اما پرچمی با نماد یک چرخ برای تعریف هویت خودشان دارند. «مجتبی مطهری» از جوانان روستای زرگر که با تعدادی از آنها در خارج از ایران در ارتباط است، به این نکته اشاره می کند که گروهی از روماهای ساکن کشورهای اروپایی، تلاشهایی برای ثبت زبان رومانو در یونسکو آغاز کردهاند. آنها می خواهند این زبان را به عنوان شاخهای از زبانهای هند و اروپایی در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت کنند. کمترین نتیجه ثبت این زبان در فهرست میراث مورد حمایت یونسکو این است که شاید روماها بتوانند توجه جهانی را برای حفظ این زبان جلب کرده و حمایتهایی برای صیانت و پیشگیری از نابودی از آن دریافت کنند.
شایعهای بیش نیست!
در گزارشها و خبرهایی که از روستای زرگر منتشر شده خیلیها به آن عنوان روستای نیمه اروپایی ایران را دادهاند، بعضیها هم نوشتهاند از میانه روستا رودخانهای میگذرد که مردم با قایق در آن تردد میکنند! خیلیها هم گفتهاند اهالی این روستا رومانو حرف می زنند و به خط لاتین هم مینویسند. اینجا اما پشت زمینهای زرد و سبز روستای زرگر، نه از رودخانه و مردم قایق سوار خبری هست و نه مردمش به خط لاتین می نویسند و همه اینها… شایعهای بیش نیست.
شهلا زرگر، یکی از زرگرها که زنی میانسال است، در مغازه کوچکی در روستا یک روز دیگر را آغاز کرده و همانطور که مثل همه روزهای دیگر حساب خرید مشتریها را در دفتری ثبت میکند، از تعجبش درباره مطالبی که درباره این روستا نوشتهاند، میگوید: «زبان ما رومانو است. در دنیا افراد دیگری هم هستند که به این زبان حرف میزنند ولی ما هیچوقت اینجا به زبان لاتین ننوشتیم. خط ما فارسی است، همه بچههای ما فارسی مینویسند و نمیدانم چطور و از کجا این اطلاعات غلط از روستای ما منتشر شده که اینجا همه به لاتین مینویسند!» نه فقط او که تقریبا هیچ یک از اهالی روستا به خاطر ندارند که روزی روزگاری نوشتن به خط لاتین در این منطقه رایج بوده باشد. واقعیت این است که زنان و مردانی که در گذشته در این روستا زندگی میکردند و درواقع به زبان رومانوی اصیل صحبت میکردند، هرگز سواد نداشتهاند که بتوانند بنویسند، آن هم به خط لاتین! اما این شایعه ریشه در کجا دارد؟
محسن زرگر یکی دیگر از اهالی روستا در حالی که اجاق خوراکپزی را تعمیر میکند برای نذری پزان ماه رمضان میگوید که این زبان از نظر آوایی و نحوه ادای کلمات به گونهای است که به طورکلی نوشتن آن به فارسی ممکن نیست: «نه اینکه ممکن نباشد، میشود زبان رومانو را به فارسی هم نوشت اما تلفظ این زبان به گونهای است که اگر به فارسی نوشته شود تنها با اعراب خوانده میشود، بنابراین اگر قرار باشد این زبان را نوشت، نیاز به استفاده از حروف لاتین هست، به نظرم این شایعه از همانجا درآمده که عدهای فکر کردهاند مردم روستا به زبان لاتین مینویسند…»
کلمات و زبان رومانو تقریبا هیچ شباهت و اشتراک زبانی با زبان فارسی ندارد و یک فارسی زبان هرچقدر هم تلاش کند، مفاهیم زبان رومانو را نمی فهمد اما این زبان آنقدر جذابیت دارد که بعضی جوانان روستا به این فکر افتادهاند تا با راهاندازی کانالی در تلگرام آن را به کاربران فضای مجازی معرفی کنند. محمد صالحی، مدیر این کانال هر روز چند کلمه رومانو و معادل فارسی و تلفظ آن را منتشر می کند. مثلا «گلوله» به زبان رومانو Molowah نوشته و «مولوه» خوانده می شود یا «پلکان» به زبان رومانو Pasoumpaga نوشته و تلفظ آن «پاسومباگا» است.
این کانال درواقع دریچهای است به دنیای روستای زرگر که زبان رسمی آن هم همین خط فارسی خودمان است، هر چند بخش رادیوی اینترنتی کانال، برنامههایی به زبان زرگری دارد اما واقعیت این است که رومانو زبانهای زرگر همانقدر ایرانیاند که بقیه. روستاییان شیعه مذهبی که مثل همه روستاییها کشاورزی میکنند و دامداری و زمینها را گندم و جو و ذرت میکارند و گله گوسفندان را هر روز می برند چرا.آنها ساکنان یک روستای کوچکند با ٢٠٠خانوار و یک هزار نفر جمعیت. روستای زرگرها، پشت خط آهنی که قطارها بیتوقف از آن میگذرند، نقطه آرامشی است و نسیمی پیوسته در کوچههای آن میوزد. روستایی ١۴کیلومتری با خانههایی که اگرچه در صورت و سیما سادهاند و تجملات اضافی ندارند اما پشت درهای آهنی و دیوارهای بلندشان، نمای خانه باغهای بزرگی پیداست و زیر درختهایش تابهای دستساز بستهاند و حیاط خانهها، پر است از سایه درختان پیر، از سایه درختان میوه، درختان آلبالو که خاطره یک روز تابستانی را برایت کامل میکنند.